برای ایل و تبارم، تبار یعنی تو
برای شهر دل من، حصار یعنی تو
خزان خزان به امید بهار می‌خشکم
که خسته خسته بخوانم بهار یعنی تو
سکوت بیشه مهتاب و سنگ در برکه
برای شاعر مغرورِ زار یعنی تو
چقدر دوری و دوری بهانه‌ای شده که
هزار بار بگویی، دچار ...یعنی... تو...
نمی شود که بگویی که من . . .ولی . . . اما
همیشه آخر شعر، اعتبار یعنی تو
#مهدی_مرسلی

http://telegram.me/morsali_mehdi