هرزه نگاری
ژکوند می شود و باز راز لبخندش
به گونه های غمینم هجوم می آرد
لبان خسته من مات و مبهوتند
از آن نگاه که ناگاه تلخ می بارد
بگو به خاطره هایت که هرزه و مست
مرا ز یاد عزیزان من نینبارد
چنان که زل زده بر شعر هرزه من
گمان کنم که مرا سایه خود انگارد
+ نوشته شده در جمعه شانزدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 23:41 توسط م.سهیل (مهدی مرسلی)
|